امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

ضرب المثل- معنی ضرب المثل - گاه بلا به سعادت می انجامد (ضرب المثل)
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

حدود دو قرن پیش از میلاد پیرمردی در ناحیه شمال چین زندگی می کرد.یک روز اسب این پیرمرد گم شد.
همسایگان از شنیدن خبر گم شده اسب او تاسف خوردند و برای ابراز همدردی به منزل وی رفتند،ولی پیرمرد بی آنکه کمترین اثر اندوه و غمی در چهره اش نمایان باشد گفت:مهم نیست که اسب من گم شده است.شاید این خود حکمتی داشته باشد.
همسایه ها از سخنان پیرمرد سخت تعجب بکردند و بازگشتند. پس از گذشت چند ماه اسب گم شده به همراه چند اسب دیگر باز گشت.همسایه ها این خبر را که شیدند با خوشحالی به منزل پیرمرد رفتند و تبریک گفتند،ولی پیرمرد انگارنه انگار که اتفاقی افتاده است با خونسری گفت:این کجایش جای خوشحالی دارد که من بی رنج و زحمت به آسانی و مجانی چند است به دست بیاورم،شاید این خودش موجب بدبختی برای من بشود.
پیرمرد تنها یک پسر داشت که علاقه زیاد به اسب سواری داشت.روزی هنگام سواری آن پسر از اسب افتاد و استخوان پایش شکست.همسایه ها به سراغ پیرمرد رفتند که او را تسلی دهند ولی پیر مرد بدون هیچگونه احساس ناراحتی گفت:استخوان پای شکست که شکست معلوم نیست که این خود بعدها به نفع ما تمام نشود.
همسایگان که باشگفتی سخنان پیرمرد را استماع کردند این بار هم نتوانستند در یابند که او درست می گوید یانه. یک سال بعد در آن منطقه جنگی اتفاق افتاد که اکثر جوانان به میدان جنگ رفتند و بیشتر آنها کشته شدند،ولی پسر پیرمرد به علت لنگ بودن پابه جنگ نرفت و زنده ماند و آنوقت بود که همسایگان به عمق گفته های پیرمرد رسیدند.
مثل فوق که ناشی از این داستان است در مورد توصیه به تحمل نا ملائم و پرهیز از مغرور نشدن به سعادت و خوشی ناگهانی به کار می رود وقسمت اول آن یاد آور مثل معروف«پایان شب سیه سپید است»فارسی می باشد.
منبع:aftabir.com



:: موضوعات مرتبط: ضرب المثل- معنی ضرب المثل، ،

ضرب المثل- معنی ضرب المثل - ضرب المثل دعوا سر لحاف ملا بود
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

در یک شب زمستانی سرد ، ملا در رختخواش خوابیده بود که یکباره صدای غوغا از کوچه بلند شد .
زن ملا به او گفت که بیرون برود و ببیند که چه خبر است .
ملا گفت : به ما چه ، بگیر بخواب. زنش گفت : یعنی چه که به ما چه ؟ پس همسایگی به چه درد می خورد .

 

سرو صدا ادامه یافت و ملا که می دانست بگو مگو کردن با زنش فایده ای ندارد . با بی میلی لحاف را روی خودش انداخت و به کوچه رفت .

گویا دزدی به خانه یکی از همسایه ها رفته بود ولی صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود که چیزی بردارد. دزد در کوچه قایم شده بود همین که دید کم کم همسایه ها به خانه اشان برگشتند و کوچه خلوت شد ، چشمش به ملا و لحافش افتاد و پیش خود فکر کرد که از هیچی بهتر است . بطرف ملا دوید ، لحافش را کشید و به سرعت دوید و در تاریکی گم شد.

 

وقتی ملا به خانه برگشت . زنش از او پرسید : چه خبر بود ؟
ملا جواب داد : هیچی ، دعوا سر لحاف من بود . و زنش متوجه شد که لحافی که ملا رویش انداخته بود دیگر نیست .

 

این

ضرب المثل

را هنگامی استفاده می شود که فردی در دعوائی که به او مربوط نبوده ضرر دیده یا در یک دعوای ساختگی  مالی را از دست داده است .



:: موضوعات مرتبط: ضرب المثل- معنی ضرب المثل، ،

ضرب المثل- معنی ضرب المثل - خودم بجا، خرم بجا، میخوای بزا، میخوای نزا
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

یک نفر در فصل زمستان وارد دهی شد و توی برف و کولاک دنبال جا و منزلی می‌گشت ولی غریب بود و کسی او را نمی‌شناخت. مردم هم حاضر نبودند آدم غریبه را توی خانه‌هاشان راه بدهند. اما او ناامید نمی‌شد و همین‌جور که توی کوچه‌‌ها می‌گشت دید مردم به یک خانه زیاد رفت و آمد می‌کنند از یکی پرسید، «اینجا چه خبره؟» طرف به او گفت: «توی این خونه یه زنی درد زایمان داره و با اینکه سه روزه پیچ و تاب میخوره و تقلا میکنه نمی‌زاد. ما داریم دنبال یک نفر دعانویس می‌گردیم از بخت بد این زن دعانویس هم گیر نمیاریم» مرد تا این حرف را شنید فرصت را غنیمت شمرد و گفت: «بابا! کجا می‌گردین؟ دعانویس را خدا براتون رسونده، من بلدم، هزار جور دعا میدونم!»

اهل خانه یارو را با عزت و حرمت فراوان وارد کردند و خرش را توی طویله انداختند و کاه و جو دادند، خودش را هم به اتاق بردند و زیر کرسی گرم نرم جاش دادند، بعد قلم و کاغذ آوردند تا دعا بنویسد. مرد غریب کاغذ و قلم را گرفت و روی کاغذ نوشت «خودم بجا، خرم بجا، میخوای بزا، میخوای نزا» بعد گفت: «این کاغذ را توی آب بشورید و بدهید به زائو» اتفاق روزگار زد همین که کاغذ را شستند و آبش را به زن بنده خدا دادند زائید و بچه، صحیح و سالم به دنیا آمد.

به دعانویس ناشی عزت و حرمت زیادی گذاشتند و چند روز میهمان آنها بود تا هوا آفتابی شد و رفت.



:: موضوعات مرتبط: ضرب المثل- معنی ضرب المثل، ،

لوکس‌ترین لپ‌تاپ جهان عکس
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

یک لپ‌تاپ گران‌قیمت‌ با قیمت یک میلیون دلار و البته به‌طور کاملا سفارشی در اختیار خریداران میلیاردر قرار می‌گیرد.

به گزارش صبحانه، یکی از برندهای عرضه‌کننده این نوت‌بوک‌ها Luvaglio است.این برند که نوت‌بوکی با همین نام برای کاربران خاص و ویژه لپ‌تاپ به بازار عرضه کرده است، یکی از برندهای مطرح در زمینه عرضه لوکس‌ترین‌ها در بازار محصولات تکنولوژیکی است.
 


خواندنی ها و دیدنی ها - لوکس‌ترین لپ‌تاپ جهان +عکس

این لپ‌تاپ گران‌قیمت‌ با قیمت یک میلیون دلار و البته به‌طور کاملا سفارشی در اختیار خریداران میلیاردر قرار می‌گیرد.این لپ‌تاپ فوق گران‌قیمت از صفحه نمایش ۱۷ اینچی ضد انعکاس نور مخصوصی بهره می‌برد که به‌طور انحصاری برای این لپ‌تاپ طراحی شده است. برخورداری از هارد ۱۲۸ گیگابایتی SSD، پورت‌های USB، VGA و شبکه LAN از دیگر ویژگی‌های این لپ‌تاپ است.همچنین این کامپیوتر از یک قطعه الماس رنگی به‌عنوان کلید پاور برای روشن شدن بهره می‌برد که این کلید علاوه بر مورد ذکر شده به‌عنوان یک سد امنیتی برای عدم دسترسی به اطلاعات سیستم مورد استفاده قرار می‌گیرد، چراکه فقط با قرار دادن این الماس در محل تعبیه شده برای آن می‌توان این لپ‌تاپ را روشن کرد.سازنده لپ‌تاپ Luvaglio این امکان را برای خریدار فراهم کرده که بنا به سلیقه خود نسبت به سفارش مرغوبترین چرم جهان، فلزات گرانبها یا چوب طبیعی به‌عنوان بدنه لپ‌تاپ اقدام کند. در واقع این روش انتخاب بدنه است که تا حدودی باعث افزایش قیمت و همچنین پیچیدگی طراحی این نوع لپ‌تاپ شده است.

لوکس‌ترین لپ‌تاپ جهان +عکس لپ تاپ


:: موضوعات مرتبط: خواندنی و دیدنی، ،

لوکس‌ترین میوه‌های جهان +عکس
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

میوه ها از بهترین تولیدات طبیعت در جهان هستند، بعضی از این خوراکی های خوشمزه به شدت لوکس و گران هستند و هر کسی نمی تواند آن ها را خریداری کند.
 
میوه های خوشمزه و شیرین با ظاهری زیبا در کشورهای گرم به فراوانی یافت می شوند.
 
برای مثال آناناس اولین بار در جزایر دریای کارائیب کشف شد و توسط کریستف کلومبوس به کشورهای دیگر منتقل شد.
 
این میوه در آن زمان بیش از 8 هزار دلار قیمت داشت. امرزوه نیز میوه هایی هستند که به همان شدت کمیاب و لوکس هستند.
 
شما فکر می کردید که میوه فروشی محله تان تنوع زیادی در محصولات دارد سخت در اشتباه هستید. در جهان میوهای مختلف با آن چنان تنوعی وجود دارد که شما احتمالا حتی نام نیمی از آن ها را نشنیده اید.
 
نگاهی داریم به تعدادی از لوکس ترین میوهای موجود در جهان.
 
توت فرنگی های سنبیکیا
 
قیمت: 93 دلار برای 12 عدد
 
میوه ای در ژاپن که برای افراد عادی نیست، این توت فرنگی ها دقیقا یک اندازه و شکل دارند و معمولا به عنوان هدیه خریداری می شوند.
 

 


خواندنی ها و دیدنی ها - لوکس‌ترین میوه‌های جهان +عکس

 

گیلاس های سنبیکیا

 قیمت: کیلویی 350 دلار وقتی که ژاپنی ها تصمیم می گرند تا برای دوستان خود میوه خریداری کنند آن ها به

لوکس

ترین میوه فروشی ها مراجعه می کنند و برای خرید این هدایا تا چند صد دلار هزینه می کنند. قیمت یک کیلو از این گیلاس ها آن قدر زیاد است که شما در واقع برای هر عدد گیلاس 4 دلار پرداخت می کنید. 

 

Cupuacu

 قیمت: در حدود 600 دلار برای هر کیلو میوه ای که در آمریکای جنوبی رشد می کند. این میوه ظاهری آن چنان جذاب ندارد و بیشتر شبیه کاکائو است. این میوه خواص دارویی بسیار دارد و در آمریکای جنوبی به راحتی یافت می شود اما پیدا کردن آن در سایر نقاط جهان بسیار دشوار است. 

 

Monstera Deliciosa

 قیمت: 50 دلار برای هر میوه میوه ای که در آمریکای مرکزی رشد می کند و برای اینکه کاملا رسیده شود به یک سال زمان نیاز دارد، در صورتی که این میوه به صورت نرسیده مصرف شود بسیار سمی است و می تواند شما را به راحتی مسموم کند. برای این میوه کوچک 4 اینچی شما باید 50 دلار هزینه کنید. 

 

Durian

 قیمت: 200 دلار برای هر میوه میوه ای مربوط به کشور مالزی و اندونزی ، این میوه به پادشاه میوه ها مربوط است و طعمی بسیار

خوشمزه

دارد اما مشکلی بسیار عظیم نیز به همراه دارد: بوی بد ، این میوه آن چنان بد بو است که در هتل ها و وسایل حمل و نقل عمومی ممنوع است. بوی بد آن همانند بوی فاضلاب و حتی بدتر از آن است اما اگر بتوانید این بو را تحمل کنید طعم این میوه بسیار خوب است. قیمت آن نیز در سایر نقاط جهان در حدود 200 دلار است. 

 

هندوانه مکعبی

 قیمت: 800 دلار همانطور که گفتیم ژاپنی ها علاقه شدیدی به خرید میوه به عنوان هدیه دارند. به همین دلیل همیشه در تلاش هستند تا میوه های خود را به صورت عالی تولید کنند. به همین دلیل به تازگی می توانید هندوانه هایی در بازار ژاپن پیدا کنید که تماما مکعبی هستند. 

 

هندوانه سیاه

 قیمت: 6300 دلار و باز هم از تولیدات کشور ژاپن، این هندوانه تنها در یک نقطه از کره زمین تولید می شوند به همین دلیل بسیار گران قیمت هستند. در هر سال تنها تعداد 1000 عدد از این هندوانه ها تولید می شود و قیمت آن ها از 400 دلار تا 6000 دلار بر اساس ظاهر متغیر است. 

 

انگورهای یاقوتی ژاپن

 هر خوشه 6400 دلار این انگورها که تنها در ژاپن تولید می شود در حدود 6000 دلار به ازای هر خوشه قیمت دارد.ظاهر این انگورها آن چنان زیبا است که هر بیننده ای را حیرت زده می کند. 

 

آناناس های انگلیسی

 قیمت: 16500 دلار آناناس در گذشته یکی از نمادهای اصلی اشرف گری بوده است ، این میوه بسیار کمیاب بوده و جا به جایی آن نیز بسیار پر هزینه است. 

 

هندوانه های یوباری

 قیمت: 26 هزار دلار و باز هم میوه ای از ژاپن ، این هندوانه ترکیبی از چند میوه مختلف است و رشد آن بسیار زمان بر و پر هزینه است . به دلیل قیمت بالای این میوه افراد زیادی تا به حال آن ا مصرف نکرده اند اما افاد خوش شانسی که توانسته اند این کار را انجام دهند از طعم آن به شدت راضی بوده اند.

لوکس‌ترین میوه‌های جهان +عکس میوه,لوکس,خوشمزه

لوکس‌ترین میوه‌های جهان عکس



:: موضوعات مرتبط: خواندنی و دیدنی، ،

وحشتناک ترین ترین شوخی دنیا + عکس
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

شناگر جوان,شوخی هولناک,دوستان

ماجرا از این قرار بود که وی به قصد شنا وارد آب می شود اما دوستان وی از فرصت استفاده کرده و با حمل بال یک کوسه، موجب ترس و وحشت رفیق خود می شوند.شناگر جوان با دیدن باله انتهایی کوسه چنان ترسید که تمام افراد ساحل را متوجه خود می سازد.پس از آنکه وی سراسیمه از آب خارج شد متوجه حقیقت امرگردید.وی در تمامی مدتی که قصد خارج شدن از آب را داشت با تمام وجود حضور کوسه را اعلام و عاجزانه از افراد حاضر در ساحل کمک می طلبید.پلیس به علت برهم خوردن نظم ساحل و به صدا در آمدن آژیر خطر، دوستان شناگر وحشت زده را تحت تعقیب قرار داده است.گفتنی است با اشتراک گذاری این فیلم 40 ثانیه ای در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک و یوتیوپ و تیوتر بالغ بر 100 هزار نفر آن را دیده اند



:: موضوعات مرتبط: خواندنی و دیدنی، ،

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : یک شنبه 29 تير 1393

وزنامه هفت صبح: هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.1- من تو زندگیم هر سه سال یک بار اونم به مدت 10 ثانیه اونم واسه اینکه یه عکس سه در چهار بندازم جدی می شم. بقیه سال کارم چرت و پرت گفتن و خندیدنه.2- بچه های این دوره زمونه به کمک مادراشون از کلی بسته های آموزشی استفاده می کنن اون وقت ما هم از یه پکیج استفاده می کردیم که شامل: لنگه دمپایی، فلفل قرمز، یک متر شلنگ و یک عدد قاشق داغ می شد! تازه در پاره ای از مواقع حبس تو زیرزمین هم لحاظ می شد! سوختنی تر از ما هم هست آخه؟3- مامانم می گه: چن شب دیگه شب یلداست. می گم: به سلامتی! چه خبر هست حالا؟ می گه: هیچی، یه دقیقه بیشتر توی فیس بوک ول می چرخی!4- رفتم داروخونه می گم پماد ضد خارش می خوام، یارو زیر لب می گه نیگا جوونای این دوره حال ندارن خودشونو بخارونن!5- دختر خالم الان داشت دوغ و قهوه رو مخلوط می کرد، گفتم این دیوونه بازیا چیه؟ گفت دوغ خواب میاره قهوه بیداری میاره می خوام ببینم مخلوطش می تونه آدمو وارد دنیای خواب و بیداری کنه؟!6- پول خوشبختی میاره؟ من حاضرم این ریسک رو بپذیرم و به عنوان یک نمونه آزمایشگاهی به جهانیان ثابت کنم.7- سردرگمی زنان ایرانیقبل از ازدواج:پدر: برو خونه شوهرت هر غلطی خواستی بکن!بعد از ازدواج:شوهر: فکر کردی خونه باباته هر غلطی خواستی بکنی؟لطفا مسئولان رسیدگی کنند!8- یکی از بزرگترین دغدغه های زندگیم اینکه که وقتی یکی داره باهام حرف می زنه من باید تو کدوم چشمش نگاه کنم؟ راست؟ چپ؟ وسط پیشونیش؟ کجاش خب؟!9- با پدرم داریم برمی گردیم خونه ... یه خل وضعی سر کوچه داریم همیشه تا منو می بینه ذوق می کنه برام دست تکونه میده و می خنده ... تا منو دید برام دست تکون داد با خوشحالی دنبال ماشین دوید. به بابام می گم این طفلی خیلی با معرفته ها.بابام می گه دیوانه چون دیوانه ببیند خوشش آید!10- چند سال بعد؛ رشته ات چیه؟ ارشد تربیت بدنی گرایش عذرخواهی از مسی11- بچگی ها می گفتیم قهر قهر تا روز قیامت ولی قهرامون به چند دقیقه هم نمی کشید و دوباره با هم بودیم. الان بدون هیچ توضیحی تا ابد از هم جدا می شیم و می ریم.12- قیافه یارو جوریه که مگس هم روش نمی شینه، بعد اسم بلوتوثش رو گذاشته دزد دل ها!13- این جامعه شناسا اگه یه روز رو به متروگردی بپردازن، فرهنگ مردمو با پوست و استخون لمس می کنن و دیگه نمی گن کامنتای پیج مسی نشانگر فرهنگ ما نیست!14- ما آخرین نسلی هستیم که دستشویی تو حیاط خونه مادر بزرگ رو تجربه کردیم.15- قانون بقای خارش: خارش برطرف نمی شود بلکه از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل می شود.16- مورد داشتیم رو بشقاب نایلون می کشیده توش غذا می خورده که ظرف نشوره.17- شما هم هر چی تردمیل تو خونه دوستان دیدین تبدیل شده به رخت آویز؟!18- کلاس نه گذاشتنیه نه داشتنی و نه رفتنی، کلاس فقط پیچوندنیه!19- پشت نیسان آبی نوشته بود: خرید آهن آلات و ضایعات بهانه است، تو کوچه ها دنبال تو می گردم20- کودک درونم تا آخر آذر ماه بهم مهلت داده خواسته هاش رو برآورده کنم وگرنه منو می ذاره خونه سالمندان21- یه مگسه تو خونه مون هست انقد نکشتیمش پیر شده دیگه نمی تونه پرواز کنه راه می ره زیر مبلا براخودش22- اون کسی که کلمه خاله و عمه رو تو زبان انگلیسی یکسان قرار داده، قطعا خودش یه عمه باهوش بوده.23- خدایا این تاوان کدوم گناهمه؟ می دونم کالباس داریم تو یخچال ولی پیداش نمی کنم!24- من عادت داشتم با پارچ آب می خوردم اونم از سمتی که دسته پارچ بود. تزم این بود که کسی عقلش نمی رسه از این سمت بخوره دهنیش کنه!25- مامانبزرگم خیلی مریض بود و در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش نبود، به هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه. وقتی رفتیم داخل، معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت: آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلا خوب بشم تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست و حسابی!26- من سر امتحانا همیشه بعد 10 دقیقه الکی ورق می زدم می رفتم صفحه بعدی که بقیه روحیه شون به فنا بره!27- طرف داشته گریه می کرده می گن: چته؟ می گه: پشیمونم، کاش به حرف بابام گوش کرده بودم. می گن: مگه چی می گفت؟ می گه: نمیدونم، گوش نمی کردم!28- می گن اگه اولین برف سال رو در کنار کسی باشی که دوستش داری تا ابد در کنارش می مونی. خلاصه دوستت دارم شوفاژ!29- یارو تو پیچ مسی کامنت گذاشته: چرا تو 2014pes درست پاس نمی دی؟!30- همه خاطراتی که دخترای دهه هفتادی واسه این کلیپساشون دارن، دهه پنجاهی ها با اِپُل دارن!31- واسه یکی از استادام ریکوئست فرستادم بهم مسیج داده:سر کلاس از دستت آرامش ندارم، تو خونه هم همش به کارای تو فکر می کنم، تو خوابم که همش او قیافت تو ذهنمه، تو رو خدا تو فیس بوک دیگه دست از سرم بردار! هیچی دیگه دلم براش سوخت بی خیال شدم!32- یه بار دست کشیدم رو آفتابه، ازش یه غول اومد بیرون! بهم گفت یه آرزو کن، گفتم یه خونه می خوام، گفت من اگه خونه داشتم تو آفتابه می خوابیدم؟! خیلی منطقی بود لامصب.



:: موضوعات مرتبط: خواندنی و دیدنی، ،

عجیب ترین کشفیات علمی در سال 2013
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : پنج شنبه 26 تير 1393

عجیب ترین کشفیات علمی در سال 2013

گزارش حاضر به تشریح عجیب‌ترین دستاوردهای علمی سال 2013 به انتخاب مرکز رسانه‌های علمی استرالیا می‌پردازد...

دانشمندان در سالی که گذشت، به کشفیات عجیب علمی دست یافتند.
گزارش حاضر به تشریح عجیب‌ترین دستاوردهای علمی سال 2013 به انتخاب مرکز رسانه‌های علمی استرالیا می‌پردازد.

کشف 10 بوی جدید قابل استشمام توسط انسان
محققان برخلاف تصورات پیشین مبنی بر وجود پنج بو، 10 بو را در سال 2013 شناسایی کردند.
این 10 بو عبارت‌اند از: ذرت بوداده، چوبی/صمغی، میوه‌ای (غیرمرکبات)، نعنا/نعنا فلفلی، شیرین، لیمو ترش، تند، فاسد، بوی مواد شیمیایی و معطر.

حشراتی که ربات‌ها را می‌رانند
محققان ژاپنی نوعی ربات مجهز به دوچرخه‌ را ابداع کردند که یک بید ابریشم نر آن را می‌راند.
بیدها این خودرو را به سمت فرومون‌های جنسی ماده هدایت کرده و به محققان امکان نظارت بر فعالیت عصبی آنها را می‌دادند.

کشف یک حشره دارای اندام نرینه جداشدنی
در ماه فوریه دانشمندان در کمال تعجب حلزون دریایی را یافتند که دارای اندام تناسلی جداشدنی بود.این حلزون که Chromodoris reticulata نام دارد، قادر به جدا شدن از اندام نرینه خود پس از عمل آمیزش و رشد دادن اندام تناسلی جدید ظرف 24 ساعت بود.
در ماه نوامبر همچنین دانشمندان استرالیایی یک گونه ساکن دیواره بزرگ مرجانی را یافتند که در هنگام جفت‌گیری به سر شرکای جنسی خود ضربه می‌زند.

خواندن رویاها
دانشمندان ژاپنی آنچه را که در شب هنگام در مغز انسان می‌گذرد، کشف کردند و در ماه آوریل برای نخستین بار موفق به خواندن رویاهای انسان شدند.
این محققان نخست پایگاهی از داده‌های تصویری رویا را با اسکن‌کردن مغز افراد و با استفاده از ام‌آرآی در زمانی که خواب بودند، ایجاد کردند. آنها سپس از این افراد خواستند تصاویر موجود در رویاهایشان را توصیف کنند.
با تطابق دادن تصاویر با نقشه‌های مغز انسان، این محققان قادر بودند با مشاهده اسکن‌های مغزی پیش‌بینی کنند که این اشخاص درباره چه تصاویری خواب دیده بودند.

فلفل‌های Szechuan
در ماه سپتامبر دانشمندان انگلیسی نشان دادند که سیگنال ارسال شده به مغز در پاسخ به خوردن یک دانه فلفل تند Szechuan معادل 50 تکانه سبک بر روی پوست در هر ثانیه است و این امر حس لامسه را تقلید می‌کرد.

تشویق‌کردن مسری است
دانشمندان دریافتند تشویق‌کردن نتیجه کیفیت عملکرد نیست، بلکه فشاری از جانب اطرافیان است که بر کیفیت تشویق‌کردن اثر می‌گذارد.
در ماه ژوئن آنها نشان دادند تشویق‌کردن در میان یک جمعیت مسری است و این فشار از جانب اطرافیان است که این عمل را شروع یا متوقف می‌کند و دارای بزرگ‌ترین تاثیرگذاری بر مدت زمان انجام این عمل است.

انگشت‌های مصنوعی
در ماه سپتامبر دانشمندان استرالیایی نوع جدیدی از توهم را کشف کردند که فقط با استفاده از ورودی‌های حسی از عضله‌ها، مغز را مجاب به پذیرش این توهم می‌کند که انگشتان مصنوعی واقعی هستند.
چنین توهمی نشان می‌دهد بدن برای حس‌کردن این که کدام بخش از آن به خود تعلق دارد یا برای تعیین مکان‌های این بخش‌ها، به چشم یا حس بینایی نیاز ندارد.

سگ‌ها می‌توانند جهت راست را از چپ تشخیص دهند
محققان ایتالیایی نشان دادند سگ‌ها این موضوع را که همنوعانشان دمشان را به سمت راست یا چپ تکان می‌دهند، تشخیص داده و متناسب با جهت تکان‌دادن دم آنها واکنش نشان می‌دهند.
این یافته‌ها حاکی از آن است که سگ‌ها مانند انسان‌ها دارای مغزهایی هستند که به طور غیرمتقارن سازماندهی شده‌اند و بخش راست یا چپ مغز آن‌ها نقش‌های متفاوتی را ایفا می‌کند


:: موضوعات مرتبط: خواندنی و دیدنی، ،

نویسنده : علی محمدیان تاریخ : پنج شنبه 26 تير 1393

شهرهای آینده،شهر زیر آب،سوادکوه،مازندران، طراحی شهری در زیر آب!+ تصاویر شهر زیر آب از توابع سوادکوه در استان مازندران در شمال ایران است. این شهر، واقعی و متعلق به اکنون است؛ اما فیل پائولی می خواهد شهر زیر آب دیگری بسازد که متعلق به آینده است!به گزارش روزگارنو، ساکنان در شهر زیر آب کنونی به کشاورزی و دامداری و کار در معادن زغال‌سنگ مشغولند و بر روی زمین استراحت می کنند؛ ساکنان شهر زیرآب آینده اما در زیر آب و در کنار ماهیان و دیگر آبزیان زندگی خواهند کرد و شاید باید در آب به دنبال کار بگردند!ایده فیل پائولی اکنون به رویایی می ماند که او می گوید حدود بیست سال است که در سر دارد. در این شهر رویایی 100 نفر می توانند در کنار هم زندگی کنند. کسانی که در شهر زندگی خواهند کرد رای هوا، مواد غذایی و سایر ملزومات به جهان خارج نیاز نخواهند داشت.طراح که یک کتاب در مورددنیای زیر آب نوشته، امیدوار است خانه رویایی اش را در طول عمر خود به چشم ببیند؛ شهری که هم اجزایش و هم نحوه زندگی در آن، کاملا با محیط زیست سازگار است. نام این شهر بیوسفر2 است که شامل 8 کره کوچک وبزرگ بع عرض 1105 فوت است.هر دو شهر زیرآب به علت پتانسیل بسیار قوی که در زمینهٔ گردشگری دارند می‌توانند به قطب‌ گردشگری تبدیل شود؛ یکی در ایران و دیگری در هر یک از آب های جهان!



:: موضوعات مرتبط: خواندنی و دیدنی، ،

ماجرای سه تازن انگلیسی،فرانسوی وایرانی
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

ماجرای سه تازن انگلیسی،فرانسوی وایرانی

 

سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن.

 

زن فرانسوی گفت:به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه ... خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم.

خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم!

روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .

روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .

 

زن انگلیسی گفت:من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار.

روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت.

 

زن ایرانی گفت :من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم

اما روز اول چیزی ندیدم

روز دوم هم چیزی ندیدم

روز سوم هم چیزی ندیدم

شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم.



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

50 مزیت خنده دار مرد بودن !!
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

50 مزیت خنده دار مرد بودن !!

 

این مقاله فقط جنبه شوخی و

سرگرمی

دارد و قصد توهین ندارد

1-اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمیگذارند از قبیل آهو ،غزال ، پروانه ، شاپرک و موارد دیگر که اینجا جاش نیست.

2-در عروسی میتونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید

3-میتونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید و بعد بگید مد روزه

4-از ترس اینکه کسی سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قایم نمیکنید

5-مطمئنا استهلاک فک شما به مراتب کمتر است

6- مدل لباس دختر شمسی خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نمیکنه

7-در موقع استرس هیچوقت ناخنهای خود را نمیجوید

8-هفته ای دو بار شکست عشقی نمیخورید!

9-لازم نیست از 18 سالگی موهای سرتون رو رنگ کنید چون موهای جوگندمی خیلی هم به شما میآد

10- فقط شما میتونید برید استادیوم

11- خودتون پنچری ماشینتونو میگیرید

12-لازم نیست با قرار دادن انواع جکهای هیدرولیک و غیر هیدرولیک در پاشنه کفش قدتون رو افزایش بدید

13- میتونید تمام روز بادوستانتون برید کوه و وقتی برمیگردید خونه برای خانمتون تعریف کنید که چه روز پرکاری داشتید

14- موقع خواستگاری به هیچ وجه نگران بر هم خوردن تعادل سینی چای نیستید

15- از دیدن کله پاچه دچار تشنج نمیشید

16- هیچ کس از اینکه دست پخت افتضاحی دارید به شما ایراد نمیگیره

17- فقط شمایید که لذت تماشا کردن فوتبال یوونتوس- بارسلونا را با گزارش عادل فردوسی پور درک میکنید

18- فقط شمایید که میتونید لذت تکچرخ زدن با موتوررو تجربه کنید

19- میتونید با خط ریشتون بیش از 12000 اثر هنری خلق کنید

20- به طلا و جواهرات دیگران در حالی که دارید از حسادت منفجر میشید نگاه نمیکنید

21- تو عروسی ها لازم نیست چند تن زنجیر از خودتون آویزون کنید که تازه دیگران ازتون بپرسند بدلییییییه ؟

22- سر سفره عقد لازم نیست برید گل بچینید و گلاب بیارید و نون بگیرید و اینا...

23- در حالی که خواهرتون باید بمونه خونه و آشپزی یاد بگیره شما میرید بیرون و گل کوچیک بازی میکنید

24- لازم نیست آدرس تمام مزون ها، پاساژها ،بوتیک ها و مراکز لاغری شهرتون رو حفظ باشید

25- اگه تو خیابون تویوتا کمری جلوی پاتون نگه نداشت به راحتی سوار یه پیکان میشید

26- لازم نیست همیشه جای جورابهای همسرتون رو حفظ باشید

27- فقط شما میتونید سه ساعت تمام برنامه نود رو با دوستاتون تفسیر کنید

28- لازم نیست روزی چهار بار مثل آمپول ب کمپلکس سریالهای بی سر و ته رو تماشا کنید

29- لازم نیست سالی یه بار زاویه دماغتون رو نسبت به افق تغییر بدید

30- میتونید حتی تا محل

کارتون

رو هم با دوچرخه طی کنید و کسی اونجوری به شما نگاه نکنه

31- میتونید راحت رو صندلی های جلوی اتوبوس بشینید و در عقب دود نخورید(البته این اتوبوس های Brtاین قضیه رو خرابش کرد)

32- میتونید با شلوارک و رکابی راحت تا سر کوچه برید

33- خیالتون راحته که هرگز یک خواهر شوهر (و ایضا جاری) که مدام رو اعصابتون رزم آیش برقرار کنه ندارید

34- لباسهاتون ظرف 48 ساعت دلتون رو نمیزنه

35- در زیر گرمای نابود کننده تابستون خیلی راحت با یه آستین کوتاه میایید بیرون

36- نیازی ندارید هر روز که از خواب پا میشید تا ساعت 6 بعدازظهر رو جلوی آیینه با خودتون ور برید

37- نیازی نیست سه چهارم عمرتون رو توی کلاسهای آشپزی ،خیاطی، گلدوزی، آموزش فال شیرموز و تقویت اعتماد به نفس در 3/0 ثانیه بگذرانید

38- نیازی نیست داخل کیفتون به تعداد رنگهای یک Lcd لنز چشم داشته باشید(رنگهای Lcd معمولا بالای 16 میلیون میباشد)

39- اگه به انواع فنون حرکات موزون آشنا نبودید هیچ اشکالی نداره

40- فقط شما میفهمید که یک 206 اسپرت خفن چقدر زیباست

41- بدون اینکه کسی بهتون چیزی بگه میتونید ساعتها پلی استیشن بازی کنید

42- با دیدن سوسک و موش و امثالهم اجدادتون از گور در نمیایند و جلوتون رژه نمیروند

43- فرق Cd رو با بشقاب میوه خوری متوجه میشید

44- با یک سرماخوردگی سه ماه در Ccu بیمارستان بستری نخواهید شد

45- میتونید یه جوک بامزه تعریف کنید بدون اینکه خودتون قبل از همه دو ساعت تمام بهش بخندید

46- روی در هیچ مغازه ای ننوشته اند که از پذیرفتن آقایانی که شئونات اسلامی را رعایت نکنند معذوریم(بس که محجوب هستند آخه)

47- داشتن ریش پروفسوری از ویژگی های بسیار ممتاز است که مخصوص شما آقایان میباشد

48- فقط شما میتونید کت و شلوار بپوشید و کروات بزنید و کلی خوشتیپ بشید

49- بیش از 60 درصد رشته های مهندسی رو شما به خودتون اختصاص دادید(دیگه از این با کلاس تر؟)

50- و در نهایت اینکه میتونید تو خیابون از هر کس که دلتون خواست بپرسید ساعت چنده؟!

(این یکی دیگه ته ویژگی بود)



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

یه تکه کاغذ - طنز زن و مردها
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

یه تکه کاغذ - طنز زن و مردها

 

یه روزی یه مرده نشسته بود و داشت روزنامه اش رو می خوند که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه سرش.

مرده میگه: برا چی این کارو کردی؟

زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تیکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (Jeni یه دختر) نوشته شده بود .

 

یه تکه کاغذ - طنز زن و مردها - آکا

 

مرده میگه : وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش jeni بود.

زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه.

سه روز بعدش مرد داشت تلویزین تماشا می کرد که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر کوبید رو سر مرده که تقریبا بیهوش شد.

وقتی به خودش اومد پرسید این بار برا چی منو زدی زنش جواب داد: آخه اسبت زنگ زده بود.

 

یه تکه کاغذ - طنز زن و مردها - آکا



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

هدف خداوند از آفریدن مردها (طنز)
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

هدف خداوند از آفریدن مردها (طنز)

 

این مقاله فقط جنبه

سرگرمی

دارد و قصد توهین ندارد.

فقط خانم ها بخونند...

چرا خدا مردها را آفرید؟

1. هدف خاصی نبود

2. گِل اضافه مونده بود

3. نسخه آزمایشی بود

4. اصلا کار خدا نبود

 

چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟...

1. از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند

2. مگه ما روی زمین مرد هم داریم

3. وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد

4. حالا چه عجله ایه؟

 

اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟

1. چیز خاصی نمی آفرید

2. پیراشکی

3. خروس دریایی

4. فضای خالی

 

اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟

1. مگه قراره اتفاقی بیافته

2. خارشتر کویر لوت که آفت نداره

3. اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد

4. یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر

 

چه وقت مردها عاشق می شوند؟

1. چه وقت مردها عاشق نمی شوند!

2. هر وقت مامانشون بگه

3. چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند

4. یک روز از همین روزا !

 

مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟

1. در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند

2. جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه .(قانون 4 نیوتن)

3. بستگی تام و تمام به میزان تستسترون دارد.

4. رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد.

 

مردها معمولا هر چند مدت یکبار عاشق می شوند؟

1. هر شب

2. هر وقت که خدا بخواد

3. هر وقت تستسترون بگه

4. سیکل خاصی ندارند

 

مردها وقتی تصمیم به ازدواج می گیرند چه کار می کنن؟

1. اون موقع نمی تونن کار خاصی بکنن!

2. تمام تلاششون رو می کنن که بتونن 1 کاری بکنن!

3. به مامانشون می گن که 1 کاری بکنه چون دیگه وقتشه که اونا رسما خیلی کارا بکنن!

4. می رن کلاس آمادگی جسمانی!!

 

وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟

1. چیزی نمی گن چون وقت عمله

2. وقت نمی کنن چیزی بگن

3. اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون باز میشه

4. در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن

 

مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟

1. با دست

2. با تور

3. با چنگول

4. با زبون

معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟

1. هر که پیش آمد خوش آمد

2. به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه

3. ده بیست سی چهل

4. به قول مادر بزرگ پسر، دختر مثل پارچه می مونه هر روز 1 مدل بهترش میاد، وامیستن بهترش بیاد

 

چند بار گفتید واقعاً،واقعاً !! خیلی به مردها خندیدید!

پس نتیجه اینکه :

خدا مردها را آفرید که گاهی خانمها را بخندانند و اغلب اوقات آنها را حرص بدهند !

شما جدی نگیر جهت مزاح گفتن...



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

واقعیتهای پنهان در مورد مردها
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

واقعیتهای پنهان در مورد مردها

 

این مقاله فقط جنبه

سرگرمی

و

طنز

دارد و قصد توهین به شخص خاصی را ندارد.

1- چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند

 

2- چرا مردها همیشه خوشحالند؟چون آدم های بی خیال فقط می خندند

 

3- چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند

 

4- اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟خانم، چرا که آقا راه را گم می کند

 

5- شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد

 

6- ورزش کنار دریای آقایون چیست؟هر موقع خانمی را در بیکینی می بینند شکم هایشان را تو می دهند

 

7- به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟با استعداد

 

8- فرق بین نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟نرخ اوراق بهادار رشد می کند

 

9- خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم

 

10- 2 دلیلی که مردها به مسائل کاری خود فکر نمی کنند1- فکری ندارند 2- کاری ندارند

 

11- در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟توریست

 

12- اگر آقایون هم باردار می شدند آنوقتخدمات پزشکی در مغازه های خواروبار فروشی هم ارائه می شد

 

13- آیا شنیده اید که مردی مدال طلای المپیک را از آن خود ساخت؟او بعدا آنرا برنز رنگ کرد

 

14- یک وضعیت غیر قابل کنترل چیست؟144 مرد در یک اتاق

 

15- برای درست کردن پاپ کُرن به چند مرد نیاز است؟3 تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد

 

16- آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟""کثیف"" و "" کثیف اما قابل پوشیدن""

 

17- تنها یک مرد می تواند یک ماشین ارزان قیمت 2 میلیون تومانی بخرد ویک سیستم صوتی 4 میلیون تومانی بر روی آن نصب کند

 

18- زمان با ارزش مردها در کنار همسرانشان چگونه می گذرد؟ملافه را روی سرشان می کشند و می گویند ""تو خیلی نازی عزیزم""

 

19- یک خانم 35 ساله به بچه دار شدن فکر می کند، یک مرد 35 ساله به چیزی فکر می کند؟به قرار گذاشتن با بچه ها

 

20- شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند

 

21- چرا عنکبوت های سیاه پس از جفت گیری، جفت خود را می کشند؟به این خاطر که می خواهند قبل از شروع خرخر جلوی آنرا بگیرند

 

22- چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند

 

23- آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟به جای یک بطری 2 بطری مشروب بخرد

 

24- رفتن به بار مجردها چه فرقی با رفتن به سیرک دارد؟در سیرک کسی صحبت نمی کند

 

25- چرا مردها به دنبال خانمهایی هستند که هیچ گاه قصد ازدواج با آنها را ندارند؟به همان دلیلی که آدمها ماشینی را دنبال می کنند که هیچ گاه نمی توانند در آن رانندگی کنند

 

26- شما با مرد مجردی که تصور می کند بهترین هدیه خدا نصیب او شده چه می کنید؟او را مبادله می کنیم

 

27- چرا آقایون مجرد جذب خانم های باهوش می شوند؟دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند

 

28- شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟هر دو خیلی سخت به کار می افتند، در هنگام کار سر و صدای زیاد ایجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند

 

29- نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

شباهت مردها با بعضی از وسایل
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

شباهت مردها با بعضی از وسایل

 

مردها مثل «مخلوط کن» هستند:

در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد.

 

مردها مثل «آگهی بازرگانی» هستند:

حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد.

 

مردها مثل «کامپیوتر» هستند:

کاربری‌شان سخت است و هرگز

حافظ

ه‌ای قوی ندارند.

 

شباهت مردها با بعضی از وسایل - آکا

مردها مثل «سیمان» هستند:

وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی.

 

 

مردها مثل «

طالع بینی

مجلات» هستند:

همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می‌گویند.

 

مردها مثل «جای پارک» هستند:

خوب‌هایشان قبلا" اشغال شده و آنهائی که باقی مانده‌اند یا کوچک هستند یا جلوی درب منزل مردم

 

شباهت مردها با بعضی از وسایل - آکا

مردها مثل «پاپ کورن» (ذرت بو داده) هستند:

بامزه هستند ولی جای غذا را نمی‌گیرند.

 

مردها مثل «باران بهاری» هستند:

هیچوقت نمیدانید کی می‌آیند، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود.

 

مردها مثل «پیکان دست دوم» هستند:

ارزان هستند و غیر قابل اطمینان.

 

شباهت مردها با بعضی از وسایل - آکا

مردها مثل «موز» هستند:

هرچه پیرتر میشوند وارفته‌تر میشوند.

 

مردها مثل «نوزاد» هستند:

در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می‌شوید.

 

شباهت مردها با بعضی از وسایل - آکا



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

طنز ایرانی بودن
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

طنز ایرانی بودن - آکا


جوک طنز لطیفه خنده دار - طنز ایرانی بودن

 

این مطلب فقط جنبه

طنز

و

سرگرمی

دارد پس لطفا به دل نگیرید.

۱_ هرروز صبحانه چای با نون و پنیر میخوری.

 

۲_ در روز حداقل ۵ بار از واژه‌های عزیزم / قربونت برم / اختیار دارین / شرمنده استفاده میکنی.

 

۳_ هر دومین جمله رو با ببین شروع میکنی.

 

۴_ اگر ساعت ۵ قرار داشته باشی ساعت ۶ از خونه بیرون میری.

 

۵_ بابا مامانت میخوان که دکتر مهندس شی.

 

۶_ مامانت حداقل دو بار در روز بهت میگه بچم قربونت بشم.

 

۷_ تا از یه مهمونی یا عروسی میای شروع میکنی به غیبت.

 

۸_ هروقت که به یک رستوران ایرانی میری موقع حساب به گارسون میگی قابلتون رو نداره.

 

۹_ کمد لباسات پر از لباسای ِ مشکیه.

 

۱۰_ توی توالت خونتون آفتابه دارین !

 

۱۱_ موقع حساب کردن طوری رفتار میکنی که انگار تو میخوای پول بدی اما همش تعارف شابدلعظیمیه.

 

۱۲_ هروقت منتظر مهمونت سر ساعت ۱ هستی ساعت ۳ ازش استقبال میکنی.

 

۱۳_ تو و مهمونای ایرانیت ۳۰دقیقه هم جلو در صحبت میکنید که البته فقط می خواستید خدا

حافظ

ی کنید.

 

۱۴_ وقتی میری توالت به نظر میاد که اونجا خوابت برده.

 

۱۵_ مامانت می خواد دعوات کنه اما دلش نمیاد.

 

۱۶_ بابات میخواد که دخترش پیشش بمونه.

 

۱۷_ حداقل روزی یکبار برنج و گوشت میخوری.

 

۱۸_ سالاد رو بشقابی میخوری.

 

۱۹_ وقتی مهمون داری یه کاسه ی بزرگ میوه روی میزه.

 

۲۰_ لجبازی.

 

۲۱_ مامانت ۴تا مهمون داره اما واسه ۱۰ نفر غذا میپزه.

 

۲۲_ وقتی مهونی میری هی بهت میگن مگه روزه گرفتی؟ میوه بردار... شیرینی بخور.

 

۲۳_ خاله و داییت بهت میگن خاله/دایی.

 

۲۴_ پدر و مادرت بهت میگن بابا / مامان.

 

۲۵_ تو همه ی اتاقاتون یه فرش ایرانی پهن شده.

 

۲۶_ مامان بابات به سکول میگن اِسکول و به شرانک میگم شِرانک.

 

۲۷_ پلاک نقشه ی ایران گردنته.

 

۲۸_ آی‌دی‌هات ایرانین یا پرشین به یدک میکشن.

 

۲۹_ پسرها: مامانتینا اجازه نمیدن ابروهاتو برداری.

 

۳۰_ پسرها: مامانتینا نمیزارن گوشتو سوراخ کنی.

 

۳۱_ مردها: از زنت طلاق گرفتی اما همچنان اجازه نمیدی با مردهای دیگه ارتباط داشته باشه.

 

۳۲_ به مهمونات میگی خونه‌ی خودتونه.

 

۳۳_ چشمای بزرگ و خوشگلی داری.

 

۳۴_ مژه‌های بلندی داری.

 

۳۵_ مامانتینا نمیزارن بری سولاریوم چون پوست سفید و لطیفِ خودت قشنگ‌تره.

 

۳۶_ از طلا زیاد استفاده میکنی.

 

۳۷_ مردها: هیچکس حق نداره زنت رو اونجوری نگاه کنه.

 

۳۸_ بستنی مورد علاقه‌ت فالوده‌س.

 

۳۹_ مردها: تو خیلی خوب میتونی واسه خانوما افسانه تعریف کنی.

 

۴۰_ اگه مریض شی نمیری دکتر.

 

۴۱_ مامان بابات همیشه تعریف میکنن که ایران خیلی کشور خوبی بوده.

 

۴۲_ میگی تهرانی هستی حتی اگه نباشی.

 

۴۳_ حتی با کسایی که نمیشناسی موقع احوالپرسی روبوسی میکنی.

 

۴۴_ یا پرسپولیسی هستی یا استقلالی.

 

۴۵_ بچه هات نباید هیچ کمبودی داشته باش.

 

۴۶_ آرزو میکنی که کاش مک‌دونالد کله‌پاچه داشت.

 

۴۷_ مامانت سماور داره.

 

۴۸_ با خودت غذای ایرونی به مدرسه یا محل کار میبری.

 

۴۹_ موقع مهمونی خانوما با هم دعوا میکنن که کی ظرفارو بشوره در حالی که مردا دارن

پاسور

بازی میکنن یا منتظر چای هستن.

 

۵۰_ مامانتینا همش واست روضه میخونن که حلال و حروم چقدر مهمه.

 

۵۱_ مامان و بابات همیشه میگن ما جلو بابا مامانمون پامونو دراز نمیکردیم.

 

۵۲_ به دوستای بابات میگی عمو.

 

۵۳_ به دوستای مامانت میگی خاله.

 

۵۴_ تو خونتون تابلوهای مینیاتوری آویزونه.

 

۵۵_ پرچم ایران رو زدی به دیوار اتاقت.

 

۵۶_ به ایرانی بودنت افتخار میکنی.

 

۵۷_ هروقت آشنایی رو تو خیابون ببینی میگی به به پارسال دوست امسال آشنا.

 

۵۸_ پسر ها: یه دوست دختر کمته.

 

۵۹_ خانوم ها: حداقل ۳بار در سال موهاتو رنگ میکنی.

 

۶۰_ دخترا: از پسر های ایرونی بد میگی اما آخرشم فقط اونارو میخوای.

 

۶۱_ خانوما: از ۱٫۶۳ بلندتر نمیشی.

 

۶۲_ حداقل روزی ۵بار چای مینوشی.

 

۶۳_ از بچگی بهت میگفتن آتیش پاره یا وروجک.

 

۶۴_ هروقت داری یه چیز جالب تعریف میکنی هی صدات بلند تر میشه.

 

۶۵_ اونقدر بلند میخندی که صداتو تا دو کیلومتر اونورتر هم میشنون.

 

۶۶_ مامانتینا میرن سوپرمارکت تا نون بخرن اما با ۴کیسه‌ی خرید برمیگردن.

 

۶۷_ هنوز فیلمای فردین و فروزان و بهروز وثوقی نگاه میکنی.

 

۶۸_ همه‌ی مغازه‌ها و رستوران‌های ایرانی شهرتون رو میشناسی.

 

۶۹_ مامانتینا اصرار میکنن که تعمیرکار برق هم بشینه پای سفره‌ی غذا.

 

۷۰_ قصه‌های مورد علاقه‌ی بچگیت شنگول و منگول بوده یا خاله سوسکه.

 

۷۱_ هروقت آهنگ باباکرم میشنوی نمیتونی سرجات بشینی.

 

۷۲_ هروقت از مامانت میخوای که اینقدر بهت گیر نده چون بزرگ شدی میگه صد سالت هم بشه بازم بچمی.

 

۷۳_ پیاز داغ زیاد اضافه میکنی.

 

۷۴_ پسر ها: تو بچگی بهت میگفتن شومبول طلا.

 

۷۵_ دختر ها: بابات همیشه بهت میگه دختر گلم.

 

۷۶_ میری رستوران چینی اما با قاشق چنگال غذا میخوری.

 

۷۷_ به پسته و تخمه و لواشک و آلوچه و نون خامه‌ای عشق میورزی.

 

۷۸_ گربه های سامی ایرانی رو ترجیح میدی.

 

۷۹_ هروقت مامانت آشپزی میکنه حتما باید زعفرون تو برنج باشه.

 

۸۰_ ماهی مورد علاقت ماهی سفیده.

 

۸۱_ آرایشگر ایرانیت رو در مغازش نوشته تا ساعت ۷ باز است اما میبینی ساعت یازدهه و اون هنوز داره مو کوتاه میکنه.

 

۸۲_ دوغ مینوشی.

 

۸۳_ کانال های ایرانی نگاه میکنی مثل پی‌ام‌سی و طپش.

 

۸۴_ دختر ها: از ۱۲ سالگی میدونی که اسم بچه هاتو چی میخوای بزاری.

 

۸۵_ مامانتینا تو خونه یه پلوپز ۸ نفره دارن.

 

۸۶_ مادرتینا هیچ وقت اجازه نمیدادن شبا خونه ی همکلاسیت بخوابی.

 

۸۷_ پسر ها: به کنسرت‌های ایرانی میری تا با دختر ایرونی آشنا بشی.

 

۸۸_ ماشین بی ام و میرونی ولی بیکاری.

 

۸۹_ ریاضیت خوبه.

 

۹۰_ مادر و پدرت غر میزنن که چرا نمره‌ت ۱۹ شده.

 

۹۱_ دیر از خواب پا میشی.

 

۹۲_ جلسه ی اولیا و مربیان مامانتینا معلمت رو به شام دعوت میکنن.

 

۹۳_ ساعتت از عمد ۵ دقیقه جلوئه.

 

۹۴_ هروقت کسی ازت تعریف میکنه مامانت واست اسپند دود میکنه.

 

۹۵_ به مامان و بابات میگی شما.

 

۹۶_ هروقت با یکی دیگه میخوای از در رد شی هی به هم میگید بفرمایید بفرمایید.

 

۹۷_ حتی با کسی که ازش خوشت نمیاد خوب برخورد میکنی.

 

۹۸_ تو خونه تون صنایع دستی دارین.

 

۹۹_ تو دوران کودکی زیاد دنبال نخود سیاه فرستاده شدی.

 

۱۰۰_ داری این مطلب رو میخونی.

نظامی خوش سرود آن پیر کامل

زمین باشد تن و ایران ما دل



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

شباهت زنان با بعضی وسایل
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

شباهت زنان با بعضی وسایل - آکا,جک فک و فامیله داریمکارهای زنان, انواع زن‌ها


جوک طنز لطیفه خنده دار - شباهت زنان با بعضی وسایل

زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمی‌خورد.

زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در می‌آورد.

زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی می شکنند.

زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.

زنها مثل تخت خوابگاه هستند نو و تازه هایشان کمیابند و کهنه هایش هم سرو صدا زیاد می کنند.

زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.

زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.

زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا.

زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان میشود اما کمی بعد دل آدم را میزند.

زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند

منبع:pat-o-mat.com

این مقاله فقط جنبه

طنز

و

سرگرمی

دارد و قصد توهین ندارد.



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

داستان سیندرلا(طنز)ایرانی
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

داستان سیندرلا(طنز)ایرانی

یکی بود ، دو تا نبود ، زیر گنبد کبود که شایدم کبود نبود و آبی بود ، یه دختر خوشگل بدون پدر مادر زندگی می کرد. اسم این دختر خوشگله سیندرلا بود که بلا نسبت دخترای امروزی، روم به دیوار روم به دیوار ، گلاب به روتون خیلی خوشگل بود .

سیندرلا با نامادریش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنیاش که اسمشون زری و پری بود زندگی می کرد . بیچاره سیندرلا از صبح که از خواب پا می شد باید کار می کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خیلی ظالم بود . همش می گفت :سیندرلا پارکت ها رو طی کشیدی؟ سیندرلا لوور دراپه ها رو گرد گیری کردی؟ سیندرلا میلک شیک توت فرنگیه منو آماده کردی ؟ سیندرلا هم تو دلش می گفت : ای بترکی ، ذلیل مرده ی گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسایده ، و بلند می گفت : بعله مامی صغی ( همون صغرا خانم خودمون ) خلاصه الهی بمیرم برای این دختر خوشگله که بدبختیهاش یکی دو تا نبود .

القصه ، یه روز پسر پادشاه که خوشی زیر دلش زده بود ، تصمیم گرفت که ازدواج کنه . رفت پیش مامانش و گفت مامان جونم

مامانش : بعله پسر دلبندم

شاهزاده : من زن می خوام

مامانش : تو غلط می کنی پسره ی گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ دیگه زن گرفتنت چیه؟

شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پیر پسر می شم ، دارم مثل غنچه ی گل پرپر می شم

مامانش در حالی که اشکش سرازیر شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شیر و شکرم ، پسر گلم ، می خوای با کی مزدوج شی؟

شاهزاده : هنوز نمی دونم ولی می دونم که از بی زنی دارم می میرم

مامانش : من از فردا سراغ می گیرم تا یه دختر نجیب و آفتاب مهتاب ندیده و خوشگل مثل خودم برات پیدا کنم .

خلاصه شاهزاده دیگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش یه دختر با کمالات و تحصیل کرده و امروزی براش گیر بیاره. یه روز مامانش گفت : کوچولوی عزیز مامان ، من تمام دخترای شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردنی برات بگیرمش ،

شاهزاده گفت : چرا با پس گردنی؟

مامانش گفت : الاغ ، چرا نمی فهمی ، برای اینکه مهریه بهش ندی، پس آخه تو کی می خوای آدم بشی ؟ روز مهمونی فرا رسید ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت شده بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا ، وای چی بگم براتون شده بود یه تیکه ماه ، اصلا" ماه کیلویی چنده ، شده بود ونوس شایدم ( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبیه چی شده بود ) .

صغرا خانم حسود چشم در اومده سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا کنار شومینه نشست و قهوه ی تلخ نوشید و آه کشید و اشک ریخت . یهو دید یه فرشته ی تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با یه دماغ سلطنتی و چشمای لوچ جلوی روش ظاهر شد

سیندرلا گفت : سلام

فرشته : گیریم علیک . حالا آبغوره می گیری واسه من ؟

سیندرلا : نه واسه خودم می گیرم

فرشته : بیجا می کنی ، پاشو ببینم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن

سیندرلا : آرزو می کنم که به مهمونیه شاهزاده برمفرشته : خوب برو ، به درک ، کی جلوی راهتو گرفته دختره ی پررو ؟ راه بازه جاده درازه.

سیندرلا : چشم میرم ، خدا

حافظ

......

فرشته : خدا

حافظ

....

سیندرلا پا شد ، می خواست راه بیفته . زنگ زد به آژانس ، ولی آژانس ماشین نداشت . زنگ زد به تاکسی تلفنی ولی اونجا هم ماشین نبود . زنگ زد پیک موتوری گفت : آقا موتور دارید؟

یارو گفت : نه نداریم. سیندرلا نا امید گوشی رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هی میگی برو برو ، آخه من چه جوری برم؟

فرشته گفت : ای به خشکی شانس ، یه امشب می خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبیا ببینم چه مرگته !!!! بلاخره یه خاکی تو سرمون می ریزیم . با هم رفتند تو انباری ، اونجا یدونه کدو حلوایی بود ، فرشته گفت بیا سوار این شو برو

سیندرلا گفت : این بی کلاسه ، من آبروم می ره اگه سوار این بشم .

فرشته گفت : خوب پس بیا سوار من شو !!!

سیندرلا گفت : یه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت می خوره؟

فرشته : بعله می خوره

سیندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگریش و رو هوا چرخوند و کوبید فرق سر آناناس و گفت : یالا یالا تبدیل شو به پرشیا. بیچاره آناناس که ضربه مغزی شده بود از ترسش تبدیل شد به یه پرشیای نقره ای.

فرشته به سیندرلا گفت : رانندگی بلدی؟ گواهینامه داری؟سیندرلا : نه ندارم

فرشته : بمیری تو ، چرا نداری؟

سیندرلا : شهرک آزمایش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم

 

داستان سیندرلا(طنز)ایرانی - آکا

 

فرشته : ای خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ی یه سوسک بدبخت که رو دیوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشیا نگاه می کرد . سوسکه تبدیل شد به یه پسر بدقیافه .

سیندرلا گفت : من با این ته دیگ سوخته جایی نمیرم

فرشته : چرا نمیری؟

سیندرلا : آبروم می ره

فرشته : همینه که هست ، نمی تونم که رت باتلر رو برات بیارم

سیندرلا : پس حداقل به این گاگول بگو یه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختی بود حرکت کردند سمت خونه ی پادشاه. وقتی رسیدند اونجا دیدند وای چه خبره !!!!!

شکیرا اومده بود اونجا داشت آواز می خوند ، جنیفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تیلیت می کرد . زری و پری هم جوگیر شده بودند و داشتند تکنو می زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه می رفت (آخه بی چاره صغرا خانم از بی شوهری کپک زده بود ) خلاصه تو این هاگیر واگیر شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه صد دل عاشقش شد

سیندرلا هم که دید تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز وادا اطوارگفت : شاهزاده منو می گیری ؟

شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟

سیندرلا : 37

شاهزاده در حالی که چشماش از خوشحالی برق می زد گفت : آره می گیرمت ، من همیشه آرزو داشتم شماره ی پای زنم 37 باشه.

خلاصه شاهزاده سیندرلا رو در آغوش کشید و به مهمونا گفت : ای ملت همیشه آن لاین ، من و سیندرلا می خواهیم باهم ازدواج کنیم ، همه گفتند مبارکه و بعد هم یک صدا خوندند : گل به سر عروس یالا ... داماد و ببوس یالا

سیندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسید و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد)

سپس با هم ازدواج کردند و سالهای سال به کوریه چشم زری و پری و صغرا خانم ، به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند و شونصد تا بچه به دنیا آوردند.



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

فرهنگ لغت طنز ایرانی
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

فرهنگ لغت طنز ایرانی

 

ادب : یعنی کمک به یک خانم زیبا در عبور از خیابان حتی اگر به کمک احتیاج نداشته باشد

 

ازدواج : قمار زندگی است و در قمار برد با کسی است که بیشتر تقلب کند

 

الکل : مایه گرانبهایی که همه چیز را محفوظ نگاه می دارد مگر اسرار را

 

اوراقچی : تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میدان

 

ایده آل : شوهری که بتواند با زنش بهمان دقت و ملایمتی که در مورد تازه اش دارد رفتار کند

 

زوج ایده آل : شوهر کر و زن لال

 

بوسه : تصادفی که فقط یک سیلی به آدم ضرر می زند

 

بیست سالگی : دورانی که پسر ها دنبال معشوقه می گردند دختر ها دنبال شوهر

 

چشم : عضویکه چشم چرانها با آن ارتزاق می کنند

 

خسیس : کسی که وقتی خانه اش آتش می گیرد برای اینکه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشانی بدود

 

خوش بین : مردی که تصور کند وقتی زنی پای تلفن خدا

حافظ

ی کند گوشی را خواهد گذاشت

 

دست : عضوی که در سینما نزد بند نمی شود

 

دوران تجرد : دورانی که معمولا برای مردها بعد از ازدواج شروع می شود

 

رفیق : کسی که همیشه به شما مقروض است

 

سوءظن : سعی در دانستن چیزیکه بعدا" انسان آرزو می کند ای کاش آنرا نمی دانست

 

سینما : جایی که پشت سر شما حرف می زنند

 

عشق : دردسری که برای فراموش کردن آن باید تازه تری پیدا کرد

 

سرخ پوست : مرد خوشبختی که وقتی زنش اورا می بوسد صورتش ماتیکی نمی شود

 

سنجاق قفلی : تنها قفلی که بدون کلید باز می شود

 

مرد مجرد : کسی که هنوز عیوبی دارد که خود نمی داند

 

معجزه : دختر خانمی که زنگ آخر جیم شود و به سینما نرود

 

موش : خانم هایی که نصفه شب به جیب شوهر هایشان شبیخون می زنند

 

هالو : شوهری که دستکش ظرفشویی را بجای اندازه دست خودش اندازه دست خانم بخرد.



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

قوانین طنز فیسبوک کاربران ایرانی
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

قوانین طنز فیسبوک کاربران ایرانی

اگر فکر می‌کنید ماندن در فیس‌بوک کار هرکسی هست و هرکس از راه رسیده برای خودش صفحه‌ فیس‌بوک دارد، اشتباه می‌کنید. چون این کار برای خودش قوانین و آدابی دارد. نخیر جانم این‌طورها هم نیست که هرکس یک لپ‌تاپ داشته باشد و یک فیلترشکن بتواند خودش را جزو بزرگان جلوه دهد.

 

قانون اول – خوش‌عکس بودن: برای حضور در فیس‌بوک باید خوش‌عکس بود. دوست عزیز مثلا شما… بله خود شما! با چه انگیزه‌ای صفحه‌ فیس‌بوکباز کردی؟ قیافه که نداری؛ فتوشاپ هم که بلد نیستی؛ دوست عکاس هم که نداری. با پررویی آمده‌ای اینجا، لایک هم می‌خواهی!

 

قانون دوم – هنرمند بودن: باید قبل از عضویت تکلیف‌تان را با هنر روشن کنید. باید هنرمند باشید یا لااقل یک عکس با هنرمندان داشته باشید. افراد عضو فیس‌بوک، معمولاً گرافیست،

موسیقی

دان، عکاس، شاعر یا نویسنده هستند یا لااقل آن‌ها را دوست دارند و عکس‌شان را یک‌بار دیده‌اند یا در بُعد بالاتر یک هنرمند جزو دوستان‌شان است.

 

قانون سوم – ماورایی بودن: یکی از قانون‌ها این است که شما باید ظاهراً همه را دوست داشته باشید و در معاشرت با همه از الفاظ اسرارآمیز عزیزم، جونم (یا در حرکتی رادیکال‌تر جووووووون)، ای جان، عجقم و فدامدا استفاده کنید. شما به طرز باورنکردنی ماورایی هستید و همه به چشم‌تان دوست‌داشتنی و خوب به نظر می‌رسند. به نظرتان می‌رسد همه یک‌دانه و بی‌نظیر هستند و دوست دارید سبد سبد لایک تقدیمش کنید. حتی بعضی وقت‌ها در مواجهه با عکس آنان مجبورید از BIG LIKE خودتان برای آنها مایه بگذارید!

 

قانون چهارم – مخالف بودن: شما برای این‌که اثبات کنید در هر چیزی سررشته دارید و هر چیزی را بهتر از هرکسی می‌دانید باید نشان بدهید با هر چیزی که دیگران می‌نویسند و نظر می‌دهند مخالفید. شما می‌توانید با وزن شعر دیگران مخالفت کنید. با عقاید دیگران مخالف باشید. نقاشی‌های دیگران را نقد کنید و با بزرگان عرصه‌ هر رشته‌ای کل‌کل کنید. منتها حواستان باشد که این مخالفت‌ها باید در صفحه شخصی شما باشد. در بخش کامنت فرد مورد نظر فقط باید از بچگی عاشق او و کارهایش باشید، یا اینکه لااقل «صد در صد باهاش موافق» باشید!

 

قانون پنجم – عجیب بودن: در این قانون هرچه‌قدر بیش‌تر عجیب باشید، طرفداران بیش‌تری خواهید داشت. هر‌چه‌قدر حرف‌های عجیب‌تر بزنید و عکس‌های عجیب‌تری بگذارید و… رک صحبت کنیم crazy tar باشید دوست‌داشتنی‌تر خواهید بود!

 

قانون ششم – سالم‌بودن مچ دست: باید مچ دست سالمی داشته باشید که این قانون از باقی قوانین مهم‌تر است. چون شما با داشتن یک مچ دست سالم می‌توانید خودتان را به روز کنید به طور مرتب عکس‌های پروفایل‌تان را تغییر دهید و با دیگران به‌صورت آنلاین ارتباط داشته باشید.

 

در ضمن فراموش نکنید قبل از این‌که شما را از این شبکه بیرون بیندازند خودتان با آرامش محوطه را ترک کنید.



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

کارایی که پسرای ایرونی عمرانتونن انجام ندن!
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

کارایی که پسرای ایرونی عمرانتونن انجام ندن!

این مطلب فقط جنبه

طنز

و

سرگرمی

دارد.

ـ با داشتن هیکلی ضایع تی شرت تنگ نپوشن!!!

 

ـ از کلاس پنجم دبستان سه تیغه نکنن و after shave نزنن!!!!

 

ـ جلوی مدرسه دخترانه نایستن و سیگار چاق نکنن!!!!!!!

 

ـ با دیدن یک فروند دختر جو زده نشده و تیکه جواتی بار نکنن!!!!!

 

ـ پس از ورود به دبیرستان سیگاری نشده !!!!!

 

ـ پس از یافتن اولین پشم در بدن خود احساس مردانگی نکنن و به فکر ازدواج نیفتن!!!!!!

 

ـ در مقابل دختر ها احساس بامزه بودن نکنن و شعر نگن!!!!

 

ـ ادعای با معرفتی و با مرامی وخلاف سنگین نکنن!!!!!

 

ـ کت وشلوار صورتی با پیراهن زرد نپوشن و کروات قهوه ای نزنن!!

 

ـ در آن واحدبا N تا دختر رفیق نباشن و به هر N تاشون قول ازدواج ندن!!!!!!!

 

ـ از ۹ سالگی پشت ماشین باباشون نشینن و خوارومادر ماشین رو به گاء ندن!!!!!!!

 

ـ احساس خوش تیپی نکنن و خود را دختر کش ندونن!!!!!!

 

و از همه مهمتر : پس از خوندن این مطالب جنبه خود را نشون نداده و مرام و با حالی خود را اثبات نکنن!!!!!!!



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

طنز دو دیوانه
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

طنز دو دیوانه

 

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.

هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.

وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.

هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.

و اما خبر بد...

این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حوله حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.

هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...

.....................

حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

سوژه ای به نام «بدن سازی»!
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

سوژه ای به نام «بدن سازی»!

مجله چلچراغ: ینی سن که از 35 سال بگذره، باید رفت و ورزش کرد. این جمله قصار رو نه که یکی از فلاسفه قرن گفته باشد، خودم به خودم وقتی سنم از 35 زد بالا گفتم و به همین خاطر در اولین اقدام رفتم یک باشگاه ثبت نام کردم و رفتم توش. تا حالا توش نرفته بود، ینی هر باشاهی رو همیشه از جلوش رد می شدم و تنها بوی عرق ورزشکارها بود که همیشه بدرقه راهم بود اما این دفعه رفتم توش! یک باشگاه بدن سازی درست و درمون پیدا کردم و بدون اینکه به کسی از اطرافیانم و دوستان چیزی بگم تا خدای نکرده ژست روشنفکری ام به هم نخورد و به اعتقاد اونها که می گفتند باشگاه بدن سازی جای کله پوک هاست خدشه ای وارد کنم، به صورت یک کله پوک کچل، یک ساک ورزشی را دستم گرفتم و رفتم توش.

فضای عجیبی بود. پسرهای عضلانی گردن کلفت عرق کرده، در حال عبور و مرور و مراوده بودند. احساس می کردم وارد فیلمهای خون آشامی شدم چون وقتی وارد شدم، قیافه و هیکلم آنقدر با اونها در تضاد بود که فکر کردم یکهو همه چی اسلوموشن شد و صدای قهقه ها قطع شد و پسرهای گردن کلفت تندخو (!) یکهو همه به طرف من چرخیدند و با خشم به من نگاه کردم و یک آن فکر کردم الان می روند سراغ رئیس باشگاه و اعتراض می کنند که چرا این مردک را توی باشگاه راه دادی؟ مگه اون هم خون آشاه...؟ قاه قاه قاه ... پس می خوریمش! به همین بی مزگی افکارم را ادامه دادم و بالاخره وارد صحن باشاه شدم.

قبلا ثبت نام کرده بودم و روال کار دستم بود. رفتم غول مرحله آخر را پیدا کردم و خودم را بهش معرفی کردم. بله ... مربی بود. مربی نگاه

خنده دار

ی به من کرد؛ از همان نگاه ها که من به این علاقمندان کاریکاتور می کنم که می خواهند یاد بگیرند و کوچکترین ذره ای استعداد ندارند.

گفت باید پیرهنت را دربیاوری تا ببینم چند چندیم. پیرهنم را درآوردم. گفت بچرخ، چرخیدم. احساس کردم پسر گنده هایی که دورش جمع شده اند، الان با هم شروع می کنند دست زدن برایم و می گویند: حالا دست ... دست ... دس ... دس ... دس دسی ... آی دسدسی ... تو همین فکرها بودم که مرد گفت آقا چند دور می چرخی ... یه دور بسه دیگه. بعد یه برنامه برایم نوشت و داد دستم و رفت. برنامه را نگاه کردم.

طنز؛ سوژه ای به نام «بدن سازی»! بدنسازی,طنز

طنز؛ سوژه ای به نام «بدن سازی»


جوک طنز لطیفه خنده دار - طنز؛ سوژه ای به نام «بدن سازی»!

نشر از جلو ... پشت بازو سیم کش؟اسکوات -3 ست 8، 10 و 12؟کرانچ – 4 ست 20؟کول با هالتر 12×4؟نشر از عقب ...اینا چی بودن؟ مسئله ریاضی بودن... نشر از جلو و عقب چی بود این وسط؟ کرانچ و کول و ... من این وسط چی می گفتم؟ ینی قشنگ می فهمیدم ... او وسط یک شوت به تمام معنی بودم. رفتم و من من کنان پرسیدم ببخشید استاد من هیچ چی از این برنامه نمی فهمم. با بی حوصلگی که بعدا فهمیدم باید مربی خصوصی می گرفتمش تا تحویلم بگیره من رو برد بالاسر یک سری دمبل واستوند و گفت چقدر می زنی؟ گفتم جان؟ چقد می زنم؟ چی رو؟گفت دمبل دیگه ... امتحان کن ... هر کدوم سختت نبود، سه تا 12 تا بزن و رفت. از دو کیلو امتحان کردم. خوب بود ... پنج کیلو برداشتم ... راحت بودم. 10 کیلو برداشتم دیدم یه نمه سخته اما بالاخره بلندش می کنم. آقا افتادم به جون دمبل 10 کیلویی و حالا نزن کی بزن و از دور هم یه نگاهی به اطراف با غرور می کردم و احساس می کردم مشتی به دهان یاوه گویان دارم می زنم. ستم که تموم شد، گفتم یه ست دیگه می زنم تا حال مربی و اون نامردایی که هی قارت و قورت می خندیدن گرفته شه، ینی ست بعدی رو هم زدم جهت محکم کاری که مربی ازم قبول کنه سومین دور رو هم زدم. بعد رفتم یکی یکی باقیش رو هم توی نیم ساعت تموم کردم و مثل قهرمانان ورزشی ... در حالی که خیس عرق بودم و حالات از این لحاظ یکی از اون ها شده بودم، زدم بیرون. اما یک لحظه احساس کردم نکته ای جور در نمیاد. دست هام صاف نمی شد. اول جدی نگرفتم و یک کم با زور دست هام رو باز کردم اما تا ولشون می کردمدومرتبه جمع می شدن و می اومدن به سمت بالا. ینی اینطور تصور کنید که دوتا نون بربری داغغ رو گرفتم رو ساعدم و دارم می رم خونه ...! دست هام در واقع نه صاف می شد نه باز و هر کحاری می کردم دو مرتبه دست هام می اومد و روی شونه ام قرار می گرفت. وسط خیابون داشت آبرویم می رفت. ساکم را توی سینه ام گرفتم و اینطوری دست هام رو که بدون نون بربری رو هوا بلند شده بود رو توجیه کردم.ینی دست هام رو هم که پایین می انداختم، گشاد وا می ستاد. با بدبختی خودمرو خونه رسدونم. سیما عین قهرمان های ورزشی به پیشوازم اومد و تا دید دستا هم رو گشاد انداختم پایین زد زیر خنده و فکر کرد دارم ژست ورزشکاری می گیرم و تا اوضاع رو فهمید، کله اش قرمز شد! ینی یک هفته من طاق واز که می خوابیدم دست هام هم رو هوا بود و یک هفته روغن زیتون گرم می کردم و می مالیدم روش و صافش می کردم و تا چند دقیقه می گذشت دو مرتبه دست هام بلند می شد و رو به بالا وامی ستاد. ینی یه هفته سوژه خنده دوست هام شده بودم ... ینی تمام اون کسایی که می خواستم نفهمن رفتم بدن سازی فهمیدن هیچ ... شماها هم الان فهمیدین!راستش حالا باید اعتراف کنم بدن سازی ورزش من نیست. کی یه ورزش خوب سراغ داره ...؟اگر این نوشته را خواندی قبول داری که مثل من احمقی پس بزن قدش، چون این اولین اشتراک من و توست.


:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

خصوصیات یک پسر خوب ! / آخر خنده
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

خصوصیات یک پسر خوب ! / آخر خنده

 
1- یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد
 
۲ـ یک پسر خوب تنها جوکهایی را بیان میکند که مورد تائید وزارت 1) ارشاد اسلامی2) وزارت بهداشت3) وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و ... باشد.
 
۳ـ یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود"مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد"..
 
۴ـ یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره.
 
۵ـ یه پسر خوب عکس الکساندرگراهام بل رو قاب نمیکنه بزنه تو اتاقش.
 
۶ـ یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون..
 
۷ـ یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته.
 
۸ـ یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متریِ هیچ خانمی نمیشینه.
 
۹ـ یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده.
 
۱۰ـ یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:"ساعت" چند" "کی میای" "کجا" "دیر نکنی یا..
 
۱۱ـ یه پسر خوب وقتی میاد خونه قرمزی رژ در هیچ نقطه از صورتش مشاهده نمیشه.
 
۱۲ـ یک پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند.
 
۱۳ـ یک پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده میبیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید
 
۱۴ـ یک پسر خوب که ژیان سوار میشود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمیکشد.
 
۱۵ـ یک پسر خوب زمانی که تصادف میکند همانند قبائل زامبی وحشی بازی در نمی آورد.
 
۱۶ـ یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمیکند.
 
۱۷ـ یک پسر خوب به محض دیدن یک دختر خانم متین با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نمیشود.
 
۱۸ـ یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم میکند.
 
۱۹ـ یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبوی شده و چشمش را به آسفالت میدزود.
 
۲۰ـ یک پسر خوب روزی 10بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمیکند.
 
۲۱ـ یک پسر خوب بیشتر از 5 دقیقه در دستشوئی نمیماند .
 
۲۲ـ یک پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمیکند.
 
۲۳ـ یک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوی و برزن عرعر عشق نکرده و آبروی خانوادگی خود را نمیبرد.
 
۲۴ـ یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمیکند.
 
۲۵ـ یک پسر خوب به جای اینکه پول خود را در باشگاه بیلیارد و گیم نت و غیره دور بریزد بهتر است حساب آتیه جوانان باز کند و به فکر 1000 سالگی خود باشد.
 
۲۶ـ یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار میکند و به هر کس که میرسد نمیگوید که بجای اصغر به او رامتین و آرش و ... بگویند.
 
۲۷ـ یک پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسیه قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمیدهد.
 
۲۸ـ یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد.
 
۲۹ـ یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس 110 تماس حاصل می کند.
 
۳۰ـ یک پسر خوب برای احیای حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکیک مانند خر و الاغ به کار نمیبرد.
 
۳۱ـ یک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسیار خودمانی که عادت به بیان شوخی های نا مربوط از قبیل حراج لفظی عمه و همچین خواهر مادر هستند امتناع میکند.
 
۳۲ـ یک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به 12 ماه دهانش بوی تلفن نمیدهد.
 
۳۳ـ یک پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و1 متر به بالا نمیپرد.
 
۳۴ـ یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمیکند.
 
۳۵ـ یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمیرقصد تا ابروی کل خاندان رابر باد دهد.
 
۳۶ـ یک پسر خوب در مهمانی های خانوادگی نوشیدنی های غیر مجاز از قبیل ماءالشعیر را تنها با رضایت نامه رسمی و کتبی پدر محترم استعمال میکند. 
۳۷ـ یک پسر خوب تنها برای رضای خدا و کاهش بار سنگین ترافیک و حمل و نقل درون شهری و برون شهری هر کجا که دختر خانم یا خانمی را در رده سنی 15 تا 25 سال دید سوار کرده و به مقصد می رساند.


:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

مورد داشتیم که...(4)
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

مورد داشتیم که...(4)

مورد داشتیم یه خواهر و برادره سر لوازم آرایش با هم دعواشون شده اونوقت پسره دو روزه که رفته توی اتاقش در رو روی خودش قفل کرده!!!

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم دختره کلیپسشو گم کرده
صبح نرفته دانشگاه!

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم طرف پنجاه سال سنشه بعد تو فیسبوک نوشته :توjibe babam کار میکنم.

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊


مورد داشتیم دختزه ﻓﺮﻡ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ به این ترتیب...
ﻧﺎﻡ :شراره
ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ :جلالی
ﻓﺮﺯﻧﺪ :ﺳﻮﻡ!!!
اﯾﻦ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﻗﺒﻮل شده

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم اسم باباشو تو گوشیش"کجاییییییییی"ذخیره کرده!!!

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم پشت کامیون نوشته بود :
رفیق بی کلیپس ، مادر

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم دختره توی اتاقش درو میبسته صدای آهنگشو زیاد میکرده تا بوی سیگارش بیرون نره…!

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊


مورد داشتیم
از طرف پرسیدن قبل ازدواج تحقیق کردی ؟؟؟
گفته عاره ...
هرکی باهاش بوده راضی بوده !!!

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم
دانشجوی ترم اولی درخواست مبصری به آموزش دانشگا داده

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم
طرف رفته خواستگاری
برادر عروسو با خوده عروس اشتباه گرفته

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

 مورد داشتیمیم دختره
نه درس خـونده
نه خـــــــوشگله
نه سـرکار میره
نه آشپزی بلده
نه اخـلاق داره
نه آرایش بلده
خلاصه بگم صفر
ازش میپرسن ازدواج کردی؟
با اعتماد به نفس کامل میگه نه هنوز دم به تله ندادم!
لامصب تو خودت معنی واقعی کلمه تله ای !

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم میخواسته لپ تاپ رو خاموش کنه رفته از پریز کشیده بیرون دیده خاموش نشده رفته فیوزو قطع کرده !

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم طرف تو پروفایلش زده بوده فرانسه زندگى مى کنه ،
بعدش تو دوشنبه بازار دیده شده

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم با کناری ما کنار نمی اومده، میخواست کنار بکشه ولی الان با کناریمون ریختن رو هم واسه تخریب ما...

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

موﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ پسره ﺗﻮ ﻓﻴﺲ ﺑﻮﻙ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻣﻴﺬﺍﺷﺖ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩ
ﺍﺭﺯﻭﻥ ﺗﺮ ﻣﻴﻮﻓﺘﻪ

 

◊.◊.◊.◊.◊

طنز

مورد داشتیم◊.◊.◊.◊.◊

 

مورد داشتیم
.
.
.
ﺭﺍﻣﻮﻥ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﮔﻔﺘﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ

 

منبع:jomlak.com



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

اگر دختر ها نبودند چی می شد؟
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

اگر دختر ها نبودند چی می شد؟

1-دیگه کی بود که مربا بده بابا ؟

 

2-دیگه کی بود که پسرها را خمار کنه؟

 

3-دیگه کی بود که پسر ها سرکار بذاره؟

 

4_دیگه کی بود که حال پسر ها را بگیره؟

 

5-دیگه کی بود که عین فرشته مهربون که سر راه پینوکیو سبز شد اونو از دروغ گویی باز داره؟

 

۷. دیگه کی بود که تو رو تحمل کنه؟

 

۸. دیگه کی بود که قشنگ باشه عزیز باشه؟

 

۹. دیگه کی بود که همیشه بوی خوب بده و پول تو جیبیهاشو عطر بخره؟

 

۱۰.دیگه کی بود که روز ولنتاین همه ی سرمایتو بری واسش خرج کنی؟

 

۱۱. دیگه کی لیلی میشد؟

 

۱۲. دیگه کی پسرا رو تیغ میزد؟(از خودتون یاد گرفتیم)

 

۱۳. دیگه کی چادر میپوشید عروس میشد؟

 

۱۴. دیگه کی عید نوروز پسته و فندقای سربسته رو میریخت تو ظرفت؟

 

۱۵.دیگه کی بود که پسرا دقه به دقه مزاحم و آویزونش باشن؟


وازهمه مهمتر:
۱۶.اگه دخترا نبودن دیگه کی بود که جنس تو رو به دنیا بیاره؟

 

منبع:pat-o-mat.com



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

مطلب جالب راجع به تفاوت دختر و پسر...
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

مطلب جالب راجع به تفاوت دختر و پسر...

وقتی یه مرد معتاد میشه : اگه زنش زن بود و به فکر زندگیش بود این بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می کشه دیگه!!وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاک بر سرش ! بیچاره شوهرش دلش به چی خوشه ! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟ وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش می کردن!! اینا همش واسه جلب توجه دیگه!!! اینا دنیا و آخرت ندارن که!!!وقتی یه پسر تیپ میزنه: چه پسر خوش پوشیه…هزار ماشاا… چه تیپی داره… میمیرن واسش دخترا وقتی یه دختر از دار دنیا یه دونه دوست پسر داره : چی بگم والا!!! حجب و حیا دیگه جا نداره تو این مملکت!! دیدیش … بزا دهنم بسته باشه…وقتی یه پسر ۱۰ تا دوست دختر داره : بزنم به تخته اینقدر خاطر خواه داره، خدا وکیلی بهترین دخترا میرن طرفش… ولش نمی کنن که… وقتی یه آقای محترم!!! خیابون رو با پیست اتومبیلرانی اشتباه می گیره : لامذهب عجب دست فرمونی داره…وقتی یه خانم مثلاً یادش بره راهنما بزنه: ترمز وسطیه…. بابا برو آشپزخونه قرمه سبزیتو بپز!!! والااااااا وقتی بچه خوب تربیت شده باشه: میبینی؟ بچه ام مثل باباشه، اصلا موفقیت تو خونواده ما ارثیهوقتی بچه تو یه درس نمره اش بشه ۷۵/۱۹: بله دیگه! خانم یا پی قر و فرشه یا با این دوست موستاش در حال فک زدن و ولگردیه وقتی تو یه جمع ، آقا پسری سر و زبون دار داره مجلس رو گرم می کنه: هزار ماشالا!!!!!!! روابط عمومیش بیسته؟؟؟!!!شرایط بالا برای یه دختر: اوه ! اوه! دختره لوده سبک!!! خانم باش نظر مادر شوهر در اول زندگی: میبینی شانس ما رو ؟ دختره فقط ۲۰ میلیون جهیزیه آورده ، نمی دونم این پسره شیفته چی این عفریته شد!!!باز هم همون مادر شوهر: دیگه چی می خواد؟ گل پسرم یه خونه ۴۰ متری تو نقطه صفر مرزی داره، از خداشم باشه ..


:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

جک های ملا نصرالدین
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

جک های ملا نصرالدین

 

هرکس از زن خود ناراضی

ملا در بالای منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضی است بلند شود.

همه ی مردم بلند شدند جز یک نفر.

ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضی هستی؟

آن مرد گفت : نه ...

ولی زنم دست و پامو شکسته نمی تونم بلند شم!

 

 

گم شدن خر

یک روز ملانصرالدین خرش را در جنگل گم می کند.

موقع گشتن به دنبال آن یک گورخر پیدا می کند.

به آن می گوید: ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت

 

 

وظیفه و تکلیفروزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت به مجلس جشنی.یکی گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟"ملانصرالدین جواب داد: "اگر صاحب خانه تکلیف خودش را نمی‌داند.

من وظیفه‌ی خودم را می‌دانم و هیچ‌وقت از آن غافل نمی‌شوم."

 

علت نا معلوم

ملانصرالدین به یکی از دوستانش گفت: خبر داری فلانی مرده؟

دوستش گفت: "نه! علت مرگش چه بود؟"

ملا گفت: "علت زنده بودن آن بیچاره معلوم نبود چه رسد به علت مرگش!"

 

 

دیرباور

روزی یکی از همسایه‌ها خواست خر ملانصرالدین را امانت بگیرد.

به همین خاطر به در خانه ملا رفت.

ملانصرالدین گفت: "خیلی معذرت می‌خواهم خر ما در خانه نیست".

از بخت بد همان موقع خر بنا کرد به عرعر کردن.

همسایه گفت: "شما که فرمودید خرتان خانه نیست؛

اما صدای عرعرش دارد گوش فلک را کر می‌کند."

ملا عصبانی شد و گفت: "عجب آدم کج خیال و دیرباوری هستی.

حرف من ریش سفید را قبول نداری ولی عرعر خر را قبول داری."

 

 

گریه بر مرده

روزی ملانصرالدین به دنبال جنازه‌ی یکی از ثروتمندان می‌رفت و با صدای بلند گریه می‌کرد. یکی به او دلداری داد و گفت: "این مرحوم چه نسبتی با شما داشت؟"

ملا جواب داد: "هیچ! علت گریه‌ی من هم همین است."

 

 

کرامت ملا

روزی ملانصرالدین ادعای کرامت کرد.

گفتند "دلیلت چیست؟"

گفت: "می‌توانم بگویم الساعه در ضمیر شما چه می‌گذرد؟"

گفتند: "اگر راست می‌گویی بگو."

گفت: "همه‌ی شما در این فکر هستید که آیا من می‌توانم ادعایم را ثابت کنم یا نه!"

 

جک های ملا نصرالدین - آکا

 

مهمان شدن ملانصرالدین

روزی ملانصرالدین به عده‌ای رسید که مشغول غذا خوردن بودند. رفت جلو و گفت "السلام یا طایفه‌ی بخیلان!"

یکی از آن‌ها گفت: "این چه نسبتی است که به ما می‌دهی؟ خدا گواه است که هیچ‌ یک از ما بخیل نیست."

ملانصرالدین گفت: "اگر خداوند این طور گواهی می‌دهد، از حرفی که زدم توبه می‌کنم، و نشست سر سفره‌ی آن‌ها و شروع کرد به غذا خوردن."

 

 

ما نوح را فرستادیم

روزی ملانصرالدین بالای منبر رفت و یک آیه خواند : " و ما نوح را فرستادیم... " بعد هرچه کرد ادامه آیه را یادش نیامد تا اینکه یکی از حضار گفت : ملا معطلمون نکن.اگه نوح نمی یاد یکی دیگه رو بفرست!!!

 

 

شکایت الاغ

الاغ ملانصرالدین روزی به چراگاه حاکم رفت. حاکم از ملا نزد قاضی شکایت کرد. قاضی ملا را احضار کرد و گفت : ملا ماجرا را توضیح بده. ملا هم گفت : جناب قاضی. فرض کنید شما خر من هستید. من شما را زین می کنم و افسار به شما می بندم و شما حرکت می کنید. بین راه سگها به طرفتان پارس می کنند و شما رَم می کنید و به طرف چراگاه حاکم می روید. حالا انصاف بدید من مقصرم یا شما؟!!!

 

 

خویشاوندی

یک روز ملانصرالدین خرش را به سختی می زد و رهگذری از آنجا می گذشت و پرسید که چرا می زنی گفت ببخشید اگر می دانستم که با شما خویشاوندی دارد این کارو نمیکردم!

 

 

دو تا خر

یه روز ملانصرالدین و دوستش دوتا خر میخرن.

دوست ملا میگه: چه طوری بفهمیم کدوم ماله منه کدوم ماله تو؟

ملا میگه خوب من یه گوش خرم رو میبرم اونی که یه گوش داره مال من اونی هم که دو گوش داره مال تو.!

فرداش میبینن خر ملا گوش اون یکی خره رو از سر حسادت خورده!!!

دوست ملا میگه :حالا چیکار کنیم ملا میگه: من جفت گوش خرمو میبرم!!!

فرداش میبینن بازم قضیه دیروزیه...

دوست ملا میگه :حالا چیکار کنیم ملا میگه: من دم خرمو میبرم!

فرداش بازم قضیه دیروزی میشه..

دوست ملا با عصبانیت میگه: حالا چیکار کنیم ملانصرالدین هم میگه:عیبی نداره خب حالا خر سفیده مال تو خر سیاه مال من

 

 

تجربیات اثبات شدهملا در اتاقش نشسته بود که مگسی مزاحم استراحتش می شود، مگس را می گیرد و یک بالش را می کند. مگس کمی می پرد دوباره مگس را می گیرد و بال دیگرش را هم می کند. او می گوید: بپر ولی مگس نمی پرد. به خود می گوید: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بکنید گوش او کر می شود

 

 

 

خواب خوش

شبی ملانصرالدین خواب دید که کسی ? دینار به او می دهد، اما او اصرار می کند که ?? دینار بدهد که عدد تمام باشد. در این وقت، از خواب بیدار شد و چیزی در دستش ندید. پشیمان شد و چشم هایش را بست و گفت: «باشد، همان ? دینار را بده، قبول دارم.»

 

 

لامپ اضافی خاموش

ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت ، زن خود را دید. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش.



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

تعاریف بزرگان از زنان
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

تعاریف بزرگان از زنان - طنز


جوک طنز لطیفه خنده دار - تعاریف بزرگان از زنان - طنز

دختران ۲ دسته اند : دسته اول آنهایی که زیبا هستند وفورا ازدواج میکنند و دسته دیگر آنهایی که به دانشگاه میروند (شاو)

 

زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد از او دور شوید (تواین)

 

با زنان همانطور که با کودکان سر و کار دارید رفتار کنید ولی همانطور که با ملکه صحبت میکنید با او سخن بگویید (وایلد)

 

کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال زمانی که دشمنی پیدا کند (ولتر)

از دستپخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند ( دیل کارنگی)

 

ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید (سامبرست)

 

زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد (ویکتور هوگو)

 

در زندگی یک مرد ۲ روز ارزش دارد : روزی که با زنی آشنا میشود و روزی که او را به خاک می سپارد (ویکتور هوگو)

 

نگهبان زن زشتی اوست (مثل عربی)

 

هرگاه میخواهید از کسی انتقام بگیرید او را به ازدواج ترقیب کنید (برنارد شاو)

 

راز از هر نوعی بر قلب زنان فشاری غیر قابل تحمل می آورد (پوشکین)

مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان از ۲گوش وارد و از دهان خارج می کنند (برنارد شاو)

 

زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند (برنارد شاو)

 

گرانقیمتترین انگشتری های جهان، انگشتری نامزدی است، چون مرد پس از خرید آن تا آخر عمر قسط میدهد (چگورا)

 

زنها فقط ۲روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز مرگ (برنارد شاو)

 

زن، وقتی از یک حقیقت دفاع می کند منطقش بسیار ضعیف و قدرت اثباتش بی تأثیر است . ولی اگر همین زن بخواهد از یک دروغ دفاع کند آن وقت کسی را تاب مقاومت در برابر او نیست (گالیله)

 

شوهری که بیش ازحد به پاکدامنی زن خود می بالد، احمقی است که بیش ازحد خود را فریب می دهد (لاروشنوکو)

 

اشک، نیرومندترین ماده سیال روی زمین است (داوینچی)

 

اگر زنی عصبانی شد، یقین کنید که یک کار انجام نشده دارد و چاره اش در این است که به عصبانیت تظاهر کند (دیکنز)

 

برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و او این است که حس کند کسی اورا دوست ندارد (چاپلین)

 

اگر تله به دنبال موش برود، زن نجیب هم دنبال مرد (ضرب المثل سوئدی)

 

مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت (برنارد شاو)



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

سیر تکامل خواستگاری
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

سیر تکامل خواستگاری - طنز

 

یک هفته پس از خلقت آدم:

چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.

 

پانصد سال پس از خلقت آدم:

با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار بلند داد می زنی : هاکومبا زانومبا(یعنی من موقع زنمه)بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.

 

دو هزار و پانصد سال بعد از خلقت آدم:انسان تازه کشاورزی را آموخته.وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.

 

سیر تکامل خواستگاری - طنز - آکا

 

ده سال قبل:شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا بر جاست.

 

هم اکنون:به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید.البته از"ام اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد" می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد.



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،

تفات های جالب زن و دختر
نویسنده : علی محمدیان تاریخ : چهار شنبه 25 تير 1393

با عرض پوزش از خانم های محترم این فقط یه شوخیهزن مثل تلویزیونهدوست دختر مثل موبایل

تو خونه تلویزیون تماشا میکنیوقتی میری بیرون موبایلتو میبری

وقتی پول نداشته باشی تلویزیون خونه ات رو میفروشیوقتی پول بدست میاری گوشی موبایل رو عوض میکنی

بعضی وقتها از تلویزیون لذت میبریاما بیشتر اوقات با موبایل بازی میکنی

تلویزیون برای تمام عمرت مجانیهاما اگه قبض موبایل رو پرداخت نکنی ارائه خدمات متوقف میشه

تلویزیون بزرگ و گنده است و معمولا کهنهاما موبایل خوشگل و باریک و خوشدسته و همیشه میشه همه جا با خودت ببریش

معمولا هزینه استفاده از تلویزیون منطقی و قابل قبولهاما هزینه استفاده از موبایل زیاده و همیشه هم بدهکاری

 

تلویزیون کنترل از راه دور دارهاما موبایل نداره

و مهمترین نکته اینکه موبایل وسیله ارتباطی دوطرفه است (صحبت کردن و گوش دادن )اما فقط باید به تلویزیون گوش بدی !چه بخواهی چه نخواهی

و آخرین نکته اینکه تلویزیون ویروس نداره اما موبایل.....



:: موضوعات مرتبط: سرگرمی، ،


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به سرگرمی سلامت و رژیم آشپزی خانه داری ورزش و بدنسازی علمی دین مي باشد.